زمانی که این وبلاگ را زدم گمان میکردم که دیگر هرچه درون دلم هست را میتوانم بریزم بیرون و خلاص شوم و حداقل چشم هایی هستند که برای نوشته هایم گوش شوند.

بعد از مدت کوتاهی متوجه شدم بعضی حرف هارا آدم نیاز دارد بیرون بریزد اما نه کسی بشنود نه کسی ببیند! آن مطالب را با رمز گذاشتم.

مدتی بعد فهمیدم که بعضی چیزها فقط باید در قلب آدم باشد و به هیچ وجه نباید نمود بیرونی پیدا کند.ان حرف ها را در ناخودآگاهم بیرون ریختم!

و اما دسته ی چهارم!امان از دسته چهارم نباید به آنها دست بزنی!نباید نزدیکشان شوی!مانند بمب ساعتی باید بگذاری بمانند!همانجا کز کنند!و زمانی که شمارش معشان تمام شد!بووووم!منفجر میشوند!و تو کاری از دست برنمی آید

و امان و امان و امان از دسته ی چهارم.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بازار روز radmusic Andi9t5 paikka گل یاس دانلود کتاب نصب سایبان فرشته های آسمونی Hanism